من و زندگیم

هر اونچه که تو دلم و مغزم میگذره

من و زندگیم

هر اونچه که تو دلم و مغزم میگذره

یادداشت 2

گاهی آدم باورش نمیشه که یکی بتونه اینهمه راحت دروغ بگه

وای که چقدر مردم پست و کثیف شدن

وقتی فکر میکنم با خودم میگم سحر اینا نمیتونه همش دروغ باشه آخه مگه میشه؟ مگه میشه اینهمه نقش بازی کرد ولی وقتی چشامو باز میکنم و امروز رو میبینم میفهمم که میشه. آره.

چرا بازی کردن با یکی اینهمه لذت بخشه برای بعضیا؟

یکی بهم میگفت این آدم مشکل روانی داره

یعنی واقعا دلیلش اینه؟

خسته ام

روحم جسمم خسته و نا آرومه.

خدا تو رو نبخشه که این چند روزمو تیره و تار کردی و باعث شدی باز هم و باز هم به همه آدما شک کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ب.ظ

یه کم دقت کن...خودتم بعضی وقتا داری نقش بازی می کنی! منصف باش البته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد