من و زندگیم

هر اونچه که تو دلم و مغزم میگذره

من و زندگیم

هر اونچه که تو دلم و مغزم میگذره

9

کلی کار ریخته رو سرم

خیلی استرس دارم باید واسه جلسه ی شنبه آمادگی کافی داشته باشم       

باید واسه نمایشگاه اردیبهشت برنامه ریزی کنم

گزارشا رو تو فرما آماده کنم

و هزار تا کار دیگه

سرم درد میکنه خفن ناک

--------------------------------------------------------------------------------


این ایوب هم که داره منو میکشه. خودش بود که باعث تلاق شد با اون رفتار بدش حالا هی هر روز اس ام اس میزنه که چقدر زندگیه خوبی داشتیم !!! چرا ازم جدا شدی !؟!!! نمیبخشمت که تنهام گذاشتی! و از این حرفا

یادش رفته چه حس و حالی داشتم یادش رفته چقدر اذیت شدم. اه

اصلا نمیخوام بهش فکر کنم

اون

امروز دیدمش تو پارک نزدیک خونمون. پسر ساده ای به نظر میرسه باشه. ولی فکر کنم سطح فرهنگ خونواده هامون خیلی با هم فرق داره.

البته از حرفاش اینجوری فهمیدم.

فکر نمیکنم خونواده ی من با ازدواج من و اون موافق باشن.

نمیدونم چی درسته چی غلط

واقعا نمیدونم

8

امروز رفتم شرکت. مدیر عاملمون از دستم عصبانی و دلخور بود

خوب من که بهش گفته بودم دیگه نمیخوام براش کار کنم

کلی با هم حرف زدیم از کار از زندگی

مرد خوبیه. تازه نامزد کرده . ایشالا خوشبخت شه.


-----------------------------------------------------------------

گاهی اوقات با خودم فکر میکنم وای فلانی عجب آدم خوبیه. اصلا عالی. اصلا بی نظیر. بعد یهو میفهمم طرف رفته پشت سرم بد گفته.

امروز از بین حرفای مهندس فهمیدم یکی از بچه ها زیراب منو زده تازه فقط دو نفر احتمال داره این کارو کرده باشن که هر دو تا دوستای صمیمیمن.

آدم 4 تا از این دوستا داشته باشه دیگه به دشمن نیازی نداره.



7

دراز کشیدم رو تختم.

با وجودی که صبح تا خیییییللللیییی دیروقت خوابیدم ولی بازم خوابم میاد.

چپه خوابیدم پام رو بالشمه. خنکیه بالشم یه کیف خاصی میده. حس خوبیه.....

وای که چقدر خوابم میاد.

مامانم داره با تلفن با مامان بزرگ حرف میزنه. طبق معمول با صدای بلند و طولانی مدت

دلم میخواد بخوابم . واااااااااااااااای

چه حس خنکیه خوبی. یه شلوارک پوشیدم با یه تاپ خیلی خنک اتاقمم یه کم سرده وای چه کیفی میده.

صدای گنجیشکا از بیرون پنجره میاد.

کاش زودتر جا به جا میشدیم . تو این خونه جامون تنگه.

دلم تغییر میخواد..........................................

کرمان

هرچندکه ازروی کریمان خجلیم

غم نیست که پرورده این آب وگلیم

 

درروی زمین نیست چوکرمان جایی

کرمان دل عالم است ومااهل دلیم

6

امشب باید بریم خونه ی عموم .

نمیدونم چی بپوشم

سورمه ای ؟ آبی؟ قرمز؟ حاکستری؟

بعد تازه باید فکر کنم با چی ست کنم اینا رو

چقدر زندگی سخت شده

5

دوباره برگشتم . البته غمگین

اه این چه زندگی ایه؟ حوصلم سر رفته دلم تفریح میخواد شادی و نشاط میخواد. حتی نشد برم مسافرت

همش همش تو خونه بودم .

باز خدا رو شکر که سگم هست وگرنه از افسردگی تا حالا خودمو کشته بودم.